جمعه ی من و تو
بابا نوید چهارشنبه با دوستاش رفته بود شمال و من و تو تنها بودیم که جمعه قرار شد عزیزم ها بیان خونمون و تو کلی باهاشون خوش گذروندی بعد رفتیم یه جایی که باز اسمش یادم رفت قوچک موچک داشت که بلال خوردی خیلی خوشت اومده بود بماند که کفشت هم انداختی توی آش رشته و کلی آبروی من بردی ...
نویسنده :
مونا
11:50